آخرین به‌روزرسانی:
Sea Change
ˈsiːˈtʃeɪndʒ
siːtʃeɪndʒ
شکل جمع:
sea changesمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
ادبی تغییر اساسی، تحول عمیق، دگرگونی بنیادی، تغییر کامل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The digital revolution has caused a sea change in the job market.
انقلاب دیجیتال، تحولی اساسی در بازار کار ایجاد کرده است.
His illness triggered a sea change in his lifestyle and priorities.
بیماری‌اش باعث دگرگونی کامل سبک زندگی و اولویت‌هایش شد.
مترادف و متضاد sea change
-
noun major changeSynonyms:transformation change radical change conversion metamorphosis upheaval revolutionary change total change sudden change marked transformation quantum leap break with the past transfiguration quantum jump
ارجاع به لغت sea change
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «sea change» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sea change
لغات نزدیک sea change
- - sea breeze
- - sea captain
- - sea change
- - sea chest
- - sea cow